پرواز
پرواز
یاروفادار،وبلاگی متفاوت،عاشق خدایی بیا تو،توبه،رهایی،پرواز
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط مونس عبدالملکی |

 حضرت امام سجّاد در اوّلين مناجات از خمسه‌عشر، در محضر حق عرضه مي‌دارند:

«اِلهي اَلْبَسَتْنِي‌الْخَطايا ثَوْبَ مَذَلَّتي وَ جَلَّلَنِي التَّباعُدَ مِنْكَ لِباسَ مَسْكَنَتي وَ اَماتَ قَلْبي عَظيمُ جِنايَتي»
در آغاز دعا و مناجات، اين سه تا مشكل را با خدا در ميان مي‌گذاريد، سپس مي‌گوييد: 
« فَاَحْيِهِ بِتَوْبَةٍ مِنْكَ يا اَمَلي وَ بُغْيَتي وَ يا سُؤْلي وَ مُنْيَتي»
اين خودش يك دستگاه شد. حضرت مي‌فرمايند كه خدايا! اي كه همه‌چيزم تويي.
من سه تا مشكل دارم؛ «اله»؛ يعني كسي كه وقتي به او توجّه مي‌كني، دلت را مي‌برد. براي همين هم مي‌گويند: واي به حال كسي كه خدا ندارد! مولوي مي‌گويد مگر مي‌شود بي‌يار زندگي كرد:
اگركه يـارنـداري،چـرا طلـب نكنـي؟!
اگربه‌يار رسيدي،چراطرب نكني؟!

به‌خيرگي‌بنشيني‌كه‌اين‌عجب‌كاري‌است
عجب‌تويي‌كه‌‌هواي‌چنين‌عجب‌‌نكني

يعني اي انسان! تو محبوب دل مي‌خواهي، و اگر نداري چرا نمي‌روي آن را پيدا كني، و اگر آن را پيدا كردي ديگر چه غم داري، چرا شادي نمي‌كني؟!
در بيت بعد مي‌گويد: اي انسان! تو تعجّب مي‌كني كه محبوب دل مي‌خواهي چه كني؟! تعجّب از توست كه چگونه در اين دنيا بدون محبوب دل زنده‌اي! 
اساساً عجيب‌ترين مسألة زندگي بشر، خدا داشتن است - خدا دانستن نه- همه مي‌دانند خدا هست ولي خدا داشتن چيز ديگري است. خدا داشتن يعني همان كه او را «اِله» مي‌خوانيد. يعني كسي كه تمام قطب دل را بتوان به او سپرد. اين كه مي‌گويند خيلي بايد زحمت كشيد تا آدم دعاخوان بشود، يعني كه بتواند با تمام وجود بگويد «الهي». حالا كه قطب دلت را توانستي به خدا بسپاري. مهم‌ترين و عجيب‌ترين قدم را در زندگي‌ات برداشته‌اي، هم عجيب است و هم شديداً نياز است و هر كس محبوب دل، يعني خدا ندارد، عجيب است چطوري زندگي مي‌كند. به هر حال در ابتداي اين مناجات با خدا سه‌تا مشكل را در ميان مي‌گذاري كه: 
اولين منزل هوشياري
«اِلهي اَلْبَسَتْنِي‌الْخَطايا ثَوْبَ مَذَلَّتي»؛ يعني «خدايا! خطاها، لباس خواري به من پوشانده است». خوب خودتان بنشينيد فكر كنيد ببينيد اين‌طور هست يا نيست، يعني خواري از اين بالاتر كه آدم از غير خدا طلب نيازهايش را بكند و بخواهد به كمك گناهان به هدف برسد و خدا را همه‌كارة امور دنيا نداند؟ خواري از اين بالاتر كه آدم غصّة نان و آب مي‌خورد. آخر آدم خيلي بدبخت بايد باشد كه نفهمد چطور شده است كه از مسير بندگي خدا، لغزش پيدا كرده است. خطا؛ يعني توجّه به غير حق، كه البته درجه دارد. خطا داشتن؛ يعني نظر به جاي ديگري غير از نظر به خدا، رفته است. نظر انسان به هر كجا كه - غير از توجه به خدا - رفته باشد، فرق نمي‌كند، به همان اندازه ذليل شده است. گفت:
يك چشم زدن غافل از آن يار نباشيد
شايد كه نگاهي كند آگاه نباشيد

در اين جا مي‌گويي خدايا نظرهايم به غير تو، مرا خوار كرده است. كسي كه به اين‌ نكته  رسيده باشد كه؛ هر كس خوار شد، به جهت اين است كه نظرش به غير خدا معطوف شد. وقتي مي‌بيند خودش هم نظرش به غير خدا شد، خوب مي‌آيد جبران كند. به‌همين جهت در آخر همين دعا مي‌گويي خدايا! پس جبران كن، خدايا! با توجه‌كردن به غير تو كارم خراب شد، ولي ديگر شد؛ «لَكَ الْعُتْبي حَتّي تَرْضي»؛يعني «اين‌قدر ادبم كن، امّا بالأخره حلّش كن، تا از من راضي شوي!». پس در واقع اولين منزل هوشياري در عالي‌ترين احوالات انساني اين است كه بگويد:«اِلهي اَلْبَسَتْنِي‌الْخَطايا ثَوْبَ مَذَلَّتي»؛ يعني خدايا! اين توجّه به غير، لباس بدبختي و خواري بر من پوشانده است. آدم گاهي چشمش بصير نيست، نمي‌داند چقدر بدبخت است. يقين بدانيد هيچ بدبختي‌اي بالاتر از اين نيست كه آدم گرفتار نان و آب باشد. ريشة گرفتاري به آب و نان، نظر كردن به غير خداست. اگر كسي نظرش به حق بود، گرفتار نان و آب نمي‌شود؛ چون خود حضرت حق فرمودند: من تو را تأمين مي‌كنم.  البته؛ كم و زياد دارد، ولي حتماً تأمين مي‌كنم. يك وقت نداي حضرت سجّاد است كه حضرت مي‌فرمايند: «خدايا وقتي من نظر كنم به آثار تو، همين براي خواري من بس است» امام حسين در دعاي عرفه عرض مي‌كنند: «اِلهي! تَرَدُّدي فِي‌الْآثارِ، يُوجِبُ بَعْدَ الْمَزار»؛ «من همين كه نظر كنم به آثار تو و تو را در آثارت ببينم، براي من مشكل ايجاد كرده و يك نحوه دوري از تو برايم حاصل شده است».
منظور اين كه آرام‌آرام، آدم بتواند با خدا اين مسأله را در ميان بگذارد كه خدايا قبول دارم وقتي نظرم به تو كم شد، خوار شدم. خوار كه شدم، حالا محتاج خانه شدم، يعني اگر با خدا شويم، اين‌همه احساس نياز به خانه و زندگي، روح ما را اشتغال نمي‌كند، حالا چه خانه داشته باشيم، چه نداشته باشيم، فرق نمي‌كند. مگر در بهشت ما چه‌كار كرديم كه محتاج لباس شديم؟ نظرمان از خدا برگشت و به شجرة ممنوعه افتاد و لذا خود را عريان ديديم و محتاج لباس شديم، آنگاه محتاج لباس شديم و ضايع گشتيم. قرآن در اين رابطه مي‌فرمايد: «وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّـةِ»؛  يعني آن دو شروع كردند از برگ‌هاي بهشت به خود بگيرند. براي اين كه گفت به من نگاه كن. «وَلا تَقْرَبا هَذِهِ‌الشَّجَرَةَ»؛«و به اين به شجره نگاه نكن و به آن نزديك هم نشو». شَجَرَة؛ يعني دنياي كثرت. حضرت حق فرمود كه به اين كثرات دنيا نگاه نكن، نگاه كرديم و لذا لخت شديم، يعني نقص‌هايمان پيدا شد، بعد گرفتار برطرف كردن نقص‌هايمان شديم. بنا نبود كه اين كارها را بكنيم، بنا نبود ما نقص‌هايمان را برطرف كنيم. خدا خودش به عهده گرفته بود كه نقص‌هايمان را برطرف كند. بنا بود ما بندگي كنيم و خود خدا، نياز‌هاي ما را به عهده گرفته؛ البته انجام وظايف، بحث ديگري است. حضرت مي‌فرمايند: «اِلهي اَلْبَسَتْنِي‌الْخَطايا ثَوْبَ مَذَلَّتي»؛ به جهت توجّه به غيرِ حق خوار شدم. و در واقع انسان، با اين فراز از دعا، دقيق‌ترين معرفت را بر قلب خود مي‌رساند كه ريشة همة خواري‌ها همين توجّه قلب به غير حق است.
«وَ جَلَّلْنِي التَّباعُدُ مِنْكَ لِباسَ مَسْكَنَتي»؛ «جُلّ»، لباسي است كه روي حيوان مي‌اندازند. مي‌خواهد بگويد: «دوري از تو، من را يك لباسي پوشانده است كه آن لباسِ فقر و بدبختي است» آنجا فرمود:«مَذَلَّت»: يعني خواري، و اينجا مي‌فرمايد: «مَسْكَنَتْ»:يعني بدبختي، يعني انسان، هم در اثر نظر به غيرِ حق خوار مي‌شود، هم با دوري از حق بدبخت مي‌شود. «تَباعُدْ»: يعني بُعد و دوري. دوري از تو، لباس مسكنت به من پوشانده است. مي‌فرمايد: خدايا! من از تو دور شدم، بيچاره شدم، خوب چرا؟ براي اين‌كه چارة همة بيچارگي‌ها فقط خداست، فقط خدا چاره است؛ ولي ما به غير خدا توجّه كرديم. حالا خدايا! به تو رجوع كرديم. اينحا ديگر نيايش است، يعني حالا كه شما بحمدالله مطمئنيد  به غير حق كه رجوع كنيد بدبخت مي‌شويد، حالا آمده‌ايد نيايش و مناجات كنيد.
شما در قرآن خوانديد كه: «فَاللهُ هُوَالرَّزاقُ‌الْمَتين»؛ يعني«خدا فقط رزّاق متين است». اين معرفت را از قرآن گرفتيد كه فقط خداوند رزّاق است، آن‌هم رزّاقي بسيار استوار. سپس بر اساس اين معرفت، به خودتان گفتيد پس بايد من از غير خدا رزق نخواهم. حالا در دعا آمده‌ايد مي‌گوييد: خدايا! آن خطاهايي كه كرده‌ام كه قرآن را خوب رعايت نكردم، حالا آمده‌ام با تو در ميان بگذارم. دعا بعد از شعور قرآني چاره‌ساز است
منبع:مناچات تائبین طاهرزاده

تبادل لینک - تبادل لینک

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: